گفتوگوی احسان هوشمند با فرهاد پیربال
فصلنامه ی گفتگو ویژه اقلیم کردستان عراق، شماره ۵۸، مرداد ماه ۱۳۹۰
شما زبان فارسی را چگونه آموختید؟
در سال ۱۹۸۴ در زمان جنگ، به عنوان سرباز عراقی وارد ایران شدم. اما نپذیرفتم به عنوان سرباز عراقی، ایرانیها را بکشم. من ازکشتن ایرانی نفرت دارم و به ایرانیها گفتم از جنگ با شما امتناع میکنم، شما نیز پناهندگی مرا بپذیرید. به ایران آمدم و پناهنده شدم. البته به این مسئله افتخار میکنم.
ما نیز به شما افتخار میکنیم.
بنده از کشتن ایرانیها امتناع کردم و به آن افتخار میکنم که به ایران پناهنده شدم تا آنها را نکشم. در ایران این فرصت مهیا شد تا آثار صادق هدایت را به زبان فارسی بخوانم. فارسی برای بنده قبل از هر چیز زبان ادبیات است. زبان تاریخ ملی خودمان است که در تاریخ ایران پیداست.
در سال ۱۹۸۴ در زمان جنگ، به عنوان سرباز عراقی وارد ایران شدم. اما نپذیرفتم به عنوان سرباز عراقی، ایرانیها را بکشم. من ازکشتن ایرانی نفرت دارم و به ایرانیها گفتم از جنگ با شما امتناع میکنم، شما نیز پناهندگی مرا بپذیرید. به ایران آمدم و پناهنده شدم. البته به این مسئله افتخار میکنم.
به این نتیجه رسیدم که زبان فارسی برای من یک پنجره است. زبان فارسی به من کمک کرد تا همه آثار اروپایی را که به فارسی ترجمه شده بودند، بخوانم. پیش از آن که به فرانسه بروم زبان فارسی را یاد گرفتم. حالا نیز کتابخانه شخصی من دو بخش دارد که بخشی از آن کتابهای فارسی است. از این مسئله نیز متأسفم که تاکنون تعدادی از کتابهای مهمی را که به فارسی تألیف شدهاند، هنوز نخواندهام. امیدوارم روزی بتوانم از کتابهای فارسی به طور مناسبی استفاده کنم. اکنون، هم به فارسی میخوانم و هم فرانسه. نویسندههای بزرگی همچون صادق هدایت از ایران است. او یکی از بزرگترین داستاننویسان جهان است. به نظر من تصور هدایت حتی بزرگتر از ادگار آلن پو و آنتوان چخوف است. به غیر از صادق هدایت، فروغ فرخزاد را نیز خواندهام. تصور میکنم که اگر فرخزاد ایرانی نبود بیشتر مشهور میشد. فرخزاد یکی از بزرگترین شاعران دنیاست. نویسندگان بزرگی در ایران هستند.
شما از جمله کسانی هستید که بر این نظرند که برای فهم وضعیت کردها در امروز باید به تاریخچة عملکرد خودشان در دورههای پیشین رجوع کرد. لطفا توصیف خودتان را از این موضوع به اختصار بازگو بفرمائید.
وقایع را باید در کتابهای تاریخ خواند. بنده تنها تجزیه و تحلیل شخصی خود را از آن ارائه میدهم. به طور کلی تصور میکنم کاپیتالیسم ترک، کاپیتالیسم عرب و کاپیتالیسم ایران پس از فروپاشی عثمانی نیرومند بودند و توانستند بر این زمینه دولتهای خود را تشکیل دهند. ما کردها نتوانستیم یک اقتصاد و کاپیتالیسم نیرومند داشته باشیم. مسئله سیاسی با مسئله اقتصاد ارتباط دارد. کاپیتالیسم عربها و ترکها توانستهاند روابط خوبی با آمریکا، بریتانیا و روسها داشته باشند. البته حتی ارتباطات قویتری با فرانسویها در دوره شاه وجود داشت. شما میدانید که شاه روابط خوبی حتی با اسرائیل داشت. تصور میکنم دلیل زیر دست بودن کرد، این است که نتوانسته یک بورژوازی قوی داشته باشد و در طول تاریخ مسئله همین بوده است. به طور مثال ما در طول تاریخ، امارات داشتهایم. آنها امارتهای کوچکی بودند؛ مثل امارت شبانکاره و اردلان در ایران، مکریها و بابان در عراق و بدرخانها در ترکیه. همه این مناطق، امارتهای کوچکی بودند. اما این امارتها در دوران صفویان، قاجارها و عثمانیها، ضعف اقتصادی داشتند و در حال خونریزی اقتصادی زندگی کردهاند. تمام امارتهای اقتصادی کرد در دورههای گذشته، خونریزی اقتصادی داشتهاند و دارند. برای مثال در امارت بابان، اقتصاد به نقطهای نمیرفت که این کاپیتالیسم در نقاط شهری یا در یک شهر مشخص نیرومند شود. در دوره صفویان اقتصاد ایرانیها به سمت اصفهان حرکت کرد و اصفهان تبدیل به شهر بزرگی شد؛ به گونهای که اقتصاد ایران در اصفهان متمرکز شد. از این رو، ما شاهدیم که اصفهان پایتخت صفویان شد و به آن اصفهان، نصف جهان میگفتند. این تنها به این دلیل بود که همه اقتصاد ایران در اصفهان متمرکز شده بود. در آن دوران تهران تنها دهکده کوچکی بود. در مورد کُردها باید گفت که اقتصاد آنها در یک شهر بزرگ متمرکز نشد. اقتصاد کُردها در امیرنشین امارت اردلان و شبانکاره در یک شهر مشخص تمرکز نیافت.
به نظر من کردستان عراق زیر چتر اروپا و آمریکا حرکت میکند. ما در کردستان عراق به سوی آینده حرکت میکنیم؛ اما زیر کدام چتر؟ زیر چتر سیاسی و استراتژی غربیها و آمریکاییها. آن احزابی که نام خود را اپوزیسیون گذاشتهاند، میخواهند که کردستان عراق دیگر زیر چتر غربیها و آمریکاییها نباشد.
این در حالی بود که یکی از راههای ابریشم از جنوب قفقاز با یک خط مستقیم از شرق آناتولی و از داخل امیرنشینهای وان، بتلیس، حکاری و دیار بکر عبور میکرد؛ اما کردها نتوانستند از آن شیوه قبیلهای خارج و شهرنشین شوند و شهرهای بزرگ را درست کنند.
این شهرنشین نشدن به این علت است که بازرگانان بزرگ کُرد و اقتصاد موجود کرد، به سمت شهرهای کُردی نمیرفت، بلکه روانه شهرهای دیگر میشد. به همین دلیل شهرهای بزرگ کردی شکل نگرفت. در حالی که اگر ما نقبی به گذشته بزنیم و گامی به امروز بگذاریم شاهدیم که امروز این خونریزی اقتصادی در کردستان عراق باقی نمانده است. اکنون خونریزی بند آمدهاست. خون خودمان به کالبد خودمان بازمیگردد. اقتصاد خودمان به خودمان بازمیگردد. تصور میکنم امروز سال ۲۰۱۱ این ضعف اقتصادی به پایان رسیدهاست و در حال حاضر در کردستان عراق یک اقتصاد ملی در حال شکلگیری است و یا به آن تحقق میبخشیم. این خلق کردن اقتصاد ملی برای آینده ما بسیار خوب خواهد شد و همچنین برای تشکیل یک دولت کُردی در آینده.
به زعم بنده، این اقتصاد موجود در کردستان عراق در حال رشد کردن است و اکنون این رشد و نمو اقتصادی به وجود آمده است. از این رو، ما را به مسیر یک دولت ملی رهنمون خواهد شد. البته به همین سبب ما دارای دشمنان زیادی نیز هستیم.
در ایران این فرصت مهیا شد تا آثار صادق هدایت را به زبان فارسی بخوانم. فارسی برای بنده قبل از هر چیز زبان ادبیات است. زبان تاریخ ملی خودمان است که در تاریخ ایران پیداست.
به این نتیجه رسیدم که زبان فارسی برای من یک پنجره است. زبان فارسی به من کمک کرد تا همه آثار اروپایی را که به فارسی ترجمه شده بودند، بخوانم
آیا تجربه وجود کرد در کشورهایی که مثال زدید، یعنی کردها در ترکیه، عراق و سوریه با ایران یکسان هستند؟ بالاخره کرد در ایران دارای مشترکات دیرینه تاریخی با سایر ایرانیان است در حالی که کرد با عرب و ترک پیوندهای تاریخی چندانی ندارد. بزرگترین حاکمان مورد اعتماد صفویان، چهار قبیله بزرگ کرد شیعه مذهب بودند. این حاکمان بخش بزرگی از ایران را همچون کرمان، که در حال حاضر ۱۱ درصد از خاک فعلی ایران را تشکیل میدهد، در اختیار داشتهاند و گنجعلی خان بر آن حاکم بوده است. به دوره قاجار میرسیم؛ به طور مثال وزیر جنگ ایران یک مکریان است که داماد اصلاحطلب بزرگ ایران یعنی امیرکبیر بود. ما یک کرد شیعه به نام شیخ علیخان زنگنه از قبیله بزرگ زنگنه داریم که حاکم بزرگ هرسین بود، پسر شاهرخ بیگ در دوره شاه صفی، که صدر اعظم بود و بزرگترین اصلاحات را انجام داد،ٰ حتی برای شاه نیز حقوق تعیین کرد.
اما در عثمانی و میان اعراب شاهد چنین چیزی نیستیم. کردها در ایران مثل خود ایرانیها هستند و به گونهای متفاوت با آنها رفتار شده است. بسیار مورد اعتماد بودهاند. اما در میان اعراب و ترکهاٰ صدراعظم کرد یا وزیر جنگ ممالک نمیبینیم. تصور نمیکنید درباره کردهای ایران کمتر کار شده است. چون وضعیت به گونه دیگر است.
نکته دیگر زبان مشترک تاریخی کردی و فارسی است.
نخستین باری که واژه کردستان در تاریخ پیدا شد مربوط به سال ۱۱۵۰ است که سلطان سنجر سلجوقی فرمان میدهد یک مرکز اداری به نام کردستان تأسیس شود. ریشه این واژه به کردهایی باز میگردد که میخواهند مستقل شوند؛ یعنی حتی اسم کردستان پس از آن به وجود آمد که کردها خودشان خواستند استقلال یابند.
تصور میکنم که کردها به طور کلی یک قوم آزادیخواه بودند و میخواهند که همواره نوعی از استقلال را درک و پیدا کنند. به همین دلیل فکر میکنم اگر صفویان یا قاجارها وزیر کرد یا نخست وزیر کرد منصوب کردند، این، راهکار و درمان ریشهای نبود. باید به ویژه در حال حاضر به فکر پیدا کردن راهی اساسی باشیم. راه حل اساسی، تصور میکنم این است که کردها نیز باید بتوانند مانند همه انسانها رفتار کنند. دقت کنید پس از این همه دوران، که حافظ اسد به کردها در سوریه شناسنامه نمیداد، چند هفته پیش ناگزیر شد به آنها شناسنامه بدهد. در ترکیه نیز اگر دقت کنید وضعیت همینگونه است. هیچ رژیمی در این سرزمین به اندازه ترکها بر کُردها اعمال فشار نکرده است. با این وجود، شاهد هستیم که اکنون ترکیه نیز میخواهد که مسئله کردها را حل کند.
درباره ایران من نظر متفاوتی دارم. فکر میکنم که ایرانیها، اعم از فارس، آذری و هر ملیت دیگری که اکنون در ایران زندگی می کنند، نزدیکترین ملت به کردها هستند. ما بر این باور هستیم که فارسها مانند خواهر کردها هستند. تصور میکنم نه تنها از جنبه تاریخی و فرهنگی، بلکه از لحاظ سیاسی، هممسیر هستیم. به همین دلیل تصور میکنم جمهوری اسلامی ایران باید بداند که چگونه از کردهای خود و همچنین از کردهای عراق استفاده کند. چنانچه جمهوری اسلامی ایران نتواند با آهنگ دموکراسی و انسانی در چارچوبی که آزادی کرد تأمین شود، حرکت کند، در آینده خطر بزرگی روبرو خواهد شد. چون کردها به صورت آشکار میگویند که ما حقوق و آزادی خود را میخواهیم. در عین حال، به سایر اقوام و ملل همسایه دیگر احترام میگذاریم. تصور میکنم به ویژه در کردستان عراق استقلال فرهنگی و آزادی ملی مهمتر از موضوع شیعه و سنی و اسلام است. این تصور من درباره کردستان عراق است. در کردستان عراق مسئله ملی، یک تاریخ فرهنگ و یک افتخار است. اما پیشتر و بیشتر از این مسئله، موضوع ملیت و اقتصاد اهمیت دارد.
آری بنده افتخار میکنم از این که در اربیل ایرانی و مسلمان هستم. این مسئله برای بنده بسیار اهمیت دارد که درعین ایرانی بودنم، کرد بودنم را نیز درک کنند
پس شما از جانب سلفیها خطری احساس نمیکنید؟
به همین دلیل است که تصور میکنم ما برای ایران یک خطر محسوب میشویم. چنانچه ایران نتواند استقلال ملی ما را بپذیرد، کردهای عراق خطری برای ایران هستند. باید این استقلال اقتصادی و ملی کردهای عراق پذیرفته شود؛ چون نه تنها در این منطقه، بلکه در تمام نقاط دنیا امروز مسئله اقتصاد و استقلال ملی مسئلهای بسیار مهم است. آیا ایران، ترکیه و سوریه هم توانستهاند مسئله ملی کردها را فراموش کنند؟ ترکیه و سوریه که نتوانسته و تصور نمیکنم که ایران نیز به تنهایی قادر باشد مسئله ملی کردها را نادیده بگیرد. از طرف دیگر به لحاظ انسانی ما نیز همچون فارسها، همدین هستیم و به اینکه ایرانی و مسلمان هستیم افتخار میکنیم.
یعنی شما افتخار میکنید که ایرانی هستید؟
آری بنده افتخار میکنم از این که در اربیل ایرانی و مسلمان هستم. این مسئله برای بنده بسیار اهمیت دارد که درعین ایرانی بودنم، کرد بودنم را نیز درک کنند. شما به صلاحالدین ایوبی دقت کنید، هنگامی که در نبرد با صلیبیها پیروز شد، نخستین کاری که انجام داد و دستوری که صادر کرد، این بود که ارمنیها باید در نوشتن زبان و در به کار بردن ملیت و دین خودشان آزاد باشند. من این فرمان را در یک تابلوی مینیاتور بزرگ در کتابخانه خودم نگاه داشتهام. این مینیاتور صلاحالدین ایوبی به زبان عربی نوشته شده است که ارمنیها یعنی مسیحیان در استفاده از زبان و آیین خود آزاد هستند. صلاح الدین ایوبی یک شخصیت کُرد بود. او با چه روشی رفتار کرده است؟ نه تنها با عربها و فارسها، حتی با ارامنه نیز در آن دوران چنین رفتاری در پیش گرفته بود. لازم است از این منش درس بگیریم.
تا هنگامی که جمهوری اسلامی ایران به آزادی کردها احترام نگذارد، این چتر غربی لازم است. تا آن زمان که سوریه، مالکی، ترکیه و ایران به کرد عراق احترام نگذارند، همچنین به کردهای خودشان، فکر میکنم این چتر غربی برای ما نیاز است. به تصور بنده، و به همین دلیل است که میگویم، جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، مالکی و سوریه باید با نگاه به تجربه، در سیاست خود بازنگری کنند؛ برای این که ایران بتواند ما را همانند یک برادر بزرگ، همنژاد و هم دین در آغوش خود بگیرد.
تحلیل شما از وقایع سال ۱۹۹۱ به بعد چیست؟
به زعم بنده سالهای نخست پس از سال ۱۹۹۱، مانند سایر ملتها و کشورهای دیگر سالهای ناگواری بودند. بنده تا سال ۱۹۹۴ در پاریس حضور داشتم. سال ۱۹۹۴ بازگشتم. در سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ نیز وضعیت خوبی برقرار نبود. گر چه سالهای خوبی نبود اما ما را به امروز رساند. پیش زمینه ناگواری بود. ولی ما را به امروز رساند که دوره بهتری است.
ریشه این اعتراضها را در سلیمانیه و چند شهر دیگر چگونه تحلیل میکنید.
به نظر من کردستان عراق زیر چتر اروپا و آمریکا حرکت میکند. ما در کردستان عراق به سوی آینده حرکت میکنیم؛ اما زیر کدام چتر؟ زیر چتر سیاسی و استراتژی غربیها و آمریکاییها. آن احزابی که نام خود را اپوزیسیون گذاشتهاند، میخواهند که کردستان عراق دیگر زیر چتر غربیها و آمریکاییها نباشد.
آیا آنها به دلیل این که دارای خاستگاه چپ هستند، خواهان این موضوع هستند؟
یکی از آن اپوزیسیون که ما به آن گوران میگوییم، خود را چپ میداند، اما بنده آنها را چپ نمیدانم.
ما خواستار این هستیم و میخواهیم که در آغوش ایران باشیم و با ایرانیها متحد شویم. ما همچنین خواستار روابط مناسب و مسالمتآمیز با عراقیها، مالکی، ترکها و سوریها هستیم. اما اگر آنها قصد انجام این کار را ندارند، ما چاره دیگری نداریم، باید کجا برویم؟
یعنی آنها چپ نیستند؟
به عقیده من آنها تنها پنج انگشت یک دست هستند و از همان دستی بودند که به نام اتحادیه میهنی شناخته شدهاند. آنها فقط یکی از انگشتان همان دست هستند که هنوز نامش اتحادیه میهنی است. اما به دلیل ناهماهنگی و سازگار نبودن با یکدیگر و تا اندکی به دلیل اختلاف آرا، و نیز به دلیل این که رئیس این چپ قصد داشته است رئیس اتحادیه میهنی شود، از آنها جدا شدهاند. شما میتوانید در این باره تحقیق کنید، که چرا این انگشت از آن دست جدا شده است؟ این کار شما است و بنده نمیدانم چرا؟ اما فکر میکنم که علتهای بسیاری دارد. به همین دلیل میگویم این اپوزیسیون، چپ نیست.
اما دو حزب دیگر که خود را اپوزیسیون میخوانند، آنها احزاب اسلامی هستند. البته آنها نیز این موضوع را که ما زیر یک چتر غربی و آمریکایی باشیم نمیپسندند. آیا پاسخ شما را دادم؟ بنده سیاسی نیستم و همانند این که یک شعر فروغ فرخزاد را تجزیه و تحلیل میکنم، میتوانم این واقعیت تراژیک خودمان را تحلیل کنم.
آنها مدعی هستند که فساد گسترده ای در ارکان حکومتی نفوذ کرده است…
بله، وجود دارد. اما بنده پیش از آنها این مسئله را عنوان کردم.
بله، درست است. می گویند نخستین کسی که مسئله فساد را بیان کرده است شما بودید.
آری! از سال ۱۹۹۴ تا امروز مانند یک شیر به آنها غرش کردهام.
یعنی از ۱۷ سال پیش.
بله! اما نه تنها بنده، بلکه شیرزاد حسن نیز که رمانش به فارسی برگردانده شده است، بختیار علی که رمانهایش به زبانهای فارسی و آلمانی ترجمه شده است، زیرک کمال و روشنفکران و نویسندگان بسیار دیگری قبل از نوشیروان مصطفی، همگی این اعتراضها را نوشتهایم. هنگامی که ما مانند شیر به آنها غرش میکردیم، آنها میگفتند دهان این سگها را ببندید. آن هنگام که بنده اپوزیسیون بودم، این اپوزیسیون فعلی در دولت مشغول دزدی پول بودند.
این ادعاهای مبارزه با فسادی که آنها طرح میکنند، آیا پوششی ظاهری برای رسیدن به قدرت است، یا واقعاً پشیمان شدهاند و میخواهند به دموکراسی برسند؟
فکر میکنم که هدف اول آنها رسیدن به قدرت است. البته بدون آنها نیز رسیدن به دموکراسی میسر خواهد شد، چون توده مردم اصرار دارند و رهبران و حکومت کرد، این حرکت را آغاز کردهاند؛ با وجود آنها یا بدون وجود آنها. به زعم بنده حکومت کرد میخواهد که این کار را انجام دهد، توده مردم نیز این کار را میخواهند. به همین دلیل است که مشاهده میکنیم اپوزسیون مانند این خاکستر سیگار اضافی است. ما بدون این اپوزسیون نیز اراده و مطالبه داریم. البته که توانایی لازم را نیز داریم و میتوانیم این کار را بدون نوشیروان مصطفی و بدون دو گروه اسلامی انجام دهیم.
تا چه زمانی به این چتر قدرت حمایت غربی در کردستان نیاز وجود دارد؟ یعنی زمانی فرا میرسد که شما بدون این چتر به صورت مستقل کار کنید؟
تا هنگامی که جمهوری اسلامی ایران به آزادی کردها احترام نگذارد، این چتر غربی لازم است. تا آن زمان که سوریه، مالکی، ترکیه و ایران به کرد عراق احترام نگذارند، همچنین به کردهای خودشان، فکر میکنم این چتر غربی برای ما نیاز است. به تصور بنده، و به همین دلیل است که میگویم، جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، مالکی و سوریه باید با نگاه به تجربه، در سیاست خود بازنگری کنند؛ برای این که ایران بتواند ما را همانند یک برادر بزرگ، همنژاد و هم دین در آغوش خود بگیرد.
ما خواستار این هستیم و میخواهیم که در آغوش ایران باشیم و با ایرانیها متحد شویم. ما همچنین خواستار روابط مناسب و مسالمتآمیز با عراقیها، مالکی، ترکها و سوریها هستیم. اما اگر آنها قصد انجام این کار را ندارند، ما چاره دیگری نداریم، باید کجا برویم؟
تصور نمی کنید تکیه به غرب مانع از آن شود که دولت بودن احزاب حاکم کنونی ـ در واقع دولت منطقهای کُرد ترکیبی از این دو حزب بزرگ است ـ خیلی طول بکشد؛ چون غرب با آن احزاب راحتتر میتوانند تعامل داشته باشند تا با یک دولت منطقهای؟
درست است! اما فکر میکنم که در حال این هستیم که یک حکومت مستقل از حزب درست کنیم.
بدون حضور گوران؟
خیر، آنها (حکومت) میگویند گوران، اتحاد اسلامی و کومله اسلامی را نیز قبول دارند. آنها هم دعوت میشوند که بیایند و با یکدیگر حکومتی مستقل از احزاب تشکیل دهند. بنده تصور میکنم حتی اگر گوران، اتحاد اسلامی و کومله اسلامی بیایند و یا نیایند، کردها میخواهند حکومتی خارج از حزب و مستقل از احزاب تشکیل شود. به همین دلیل است که تصور میکنم بهتر است گوران، اتحاد اسلامی و کومله اسلامی بیایند و یک حکومت کثرتگرا و مشترک تشکیل دهند.
گفته میشود بی تجربگی موجب شد که برخی در سلیمانیه و در حلبچه کشته شوند. میگویند چنانچه همین مسأله نیز مورد بررسی قرار نگیرد، ممکن است زخم جنگ دهه ۹۰ را احیا کند؛ یعنی همان خاطره برادرکشی سال ۹۴ به بعد که تا ۹۹ به طول انجامید. فکر میکنید چرا آنها در خیابان کشته شدند؟ آیا نباید حادثه مورد بازبینی قرار گیرد؟
البته بنده این حادثهای را که واقع شد و همچنین کشته شدن یک جوان را محکوم می کنم، این کار غیر انسانی …
البته چند نفر کشته شدند…
تنها یک نفر کشته شده است. دو نفر از نیروهای حکومت، پلیس و امنیت در حلبچه کشته شدهاند. پس از آن یک نفر، نفر دوم نیز کشته شده است. یعنی دو نفر از تظاهرات کنندگان و دو نفر از سوی پلیس کشته شدهاند.
پس آن۸ عکس منتشرشده از چه کسانی است؟ عکسهای آنها را در سلیمانیه روی تابلو نصب کردهاند: عکس یک کودک، پیرمردی ۶۵ ساله و چند جوان. میگویند آنها شهدای ما هستند که توسط پیشمرگه کشته شدهاند. از برخی نیز فیلم دارند.
دوست ندارم درباره آمار اشتباه کنم. اما به طور کلی این کشته شدنها را محکوم میکنم؛ از هر طرفی که باشد، چه از سوی پلیس چه از طرف مردم. بنده برای این مسئله بسیار متأسفم. اما تصور میکنم که این تصمیمی برنامهریزی شده نبوده است.
کاملاً به صورت تصادفی رخ داده است؟
از هر دو طرف یک اتفاق بوده است. اگر به برادرکشی منجر شود بسیار متأسف خواهم شد.
تصور میکنم اگر اپوزسیون نخواهد با حکومت، یعنی پارتی و اتحادیه مذاکره کند، باید دید که چه راههای دیگری را انتخاب خواهند کرد. مسئله رسیدن یا نرسیدن ما به برادرکشی در دست اپوزیسیون است.
یعنی مشروط به رفتار آنها خواهد بود…
بله! به همین دلیل میگویم اگر آنها ما را به برادرکشی برسانند، مسئولیت بر عهده آنها خواهد بود. چون در حال حاضر حکومت میخواهد آنها وارد گفتوگو شوند و در این حکومت سهیم شوند.
در نهایت راه حل شما چیست؟
بنده سیاسی نیستم و هیچ راهحلی ندارم؛ به جز این که گفت و گو و مشارکت اپوزیسیون در حکومت صورت بگیرد. چون سیاسی نیستم نمیتوانم هیچ پیشنهادی ارائه دهم.
با توجه به فعالیت گروههای مذهبی آیا امکان ندارد که یکباره بنیادگرایی سنیگرایانه و سلفیگرایی رشد کند و این گروهها به انصارالاسلام و به گروههای خطرناک نزدیک شوند؟ آیا این استعداد در آن منطقه وجود دارد که ادامه این ماجرا زمینه را برای رشد اسلامگرایی تندرو فراهم کند؟
تصور میکنم که رشد آنها هنگامی بود که گوران به خیابان رفت. اتحاد اسلامی و کومله اسلامی به آن اندازه نیرومند نبودند که قادر باشند اعلام کنند که ما میخواهیم حکومت نابود شود. آنها نمیتوانستند چنین ادعایی کنند.
یعنی دنبال گوران حرکت کردهاند.
آنها از گوران استفاده کردهاند و به آنها تکیه کردهاند. اگر گوران نبود آنها به صورت مستقل نمیتوانستند و نمیتوانند کاری کنند؛ چون زمینه بسیار ضعیفی دارند، چون نیرومند نیستند. به همین دلیل همواره میخواهند از دین استفاده کنند. البته مردم این مسئله را میدانند که آنها از دین سوء استفاده میکنند.
پس شما احساس خطری در این زمینه نمیکنید؟
خیر! آنها خطری محسوب نمیشوند. اما به عنوان یک حزب سیاسی همه به آنها احترام میگذارند.
آن دسته از علمای کرد و علمایی که خارج از سلفیها و حرکت اسلامی قرار دارند، موضعشان در برابر مسائل چیست؟ آنها طرفدار حکومت هستند یا گوران؟
بنده و همه مردم میدانیم که همه نوع عالم دینی وجود دارد. ما میبینیم و میدانیم که سیاست میان علمای دین و روحانیها وجود دارد. به باور بنده مردم نه تنها در کردستان عراق، بلکه در کردستان ایران و تونس هم، میدانند که این احزاب اسلامی وجود دارند که با هدف کسب قدرت و سیاست فعالیت میکنند. میدانیم که علمای دین، مانند استاد دانشگاه میتواند [عضو] یا یک پارتی و دمکرات کردستانی شود. یک عالم دینی حق دارد و میتواند که جزو اتحادیه میهنی، پارتی، زحمتکشان و کمونیست باشد. بسیاری از علمای دینی را میشناسیم که در کردستان عراق در حزب کمونیست فعالیت میکردند؛ این بدین معنی است که مردم در این جا میدانند که یک عالم دینی قبل از هر چیز یک انسان است. در این جا یک عالم دینی اگر مرتکب اشتباهی شود به دادگاه احضار خواهد شد؛ یعنی، عالم دینی در برابر قانون مانند استاد دانشگاه است و یک شهروند عادی محسوب میشود. اگر در خدمت صلح و آرامش و درستی باشد مردم به او احترام میگذارند و اگر قصد سوء استفاده از دین را داشته باشد، این را هم مردم میفهمند